ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۳۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
چهارستون تنم به لرزه میفته و دلم از شدت ترس هری میریزه! اون شب رو یادش نرفته پس. انگار که آب جوش روی تنم ریخته باشن وا میرم و بیچارهوار نگاهش میکنم. پشت کمرم تیر میکشه، چه جوری میتونم بهش بگم اون کفتار چه بلایی سرم آورده؟ چه جوری بگم که رگ غیرت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00وای ماهرخ امیدوارم بعدخوشبخت بشه